بــــر نمــــی گــــردی..!
- مـــی روی و من پشت سرت آب نمـی ریـزم...
وقتی هـــــــوای رفتــــــــن داری
دریـــــا را هم به پـایت بریـزم
بــــر نمــــی گــــردی..!
سلام..آرام است اینجا آرام...
سلام..آرام است اینجا آرام...
هوائی سرد و من و تنهایی..
نفسهایم هم دارند بغض میکنند..
...
صبح زیباییست..جمله در گلویم کوتاه تر از یک کلمه..
هیچ ندارد این دل..یک دلخوشی الکی..تمام فرداهای من..
گم خواهم کرد خود را..شاید دیگر پیدا نشدم اما...
هر شب صدایم کن..مرا از پنجره ی روبروی خانه ام فریاد بزن..فریاد
هوائی سرد و من و تنهایی..
نفسهایم هم دارند بغض میکنند..
...
صبح زیباییست..جمله در گلویم کوتاه تر از یک کلمه..
هیچ ندارد این دل..یک دلخوشی الکی..تمام فرداهای من..
گم خواهم کرد خود را..شاید دیگر پیدا نشدم اما...
هر شب صدایم کن..مرا از پنجره ی روبروی خانه ام فریاد بزن..فریاد
با تو نیستم تو نخوان با خودم زمزمه میکنم
با تو نیستم
تو نخوان
با خودم زمزمه میکنم
.
.
.
.
.
.
من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام
فقط کمی
تو را کم اورده ام
یادت هست؟ میگفتم در سرودن تو ناتوانم؟ واژه کم میاورم برای گفتن دوستت دارمها؟
حالا تـــمــــــــام واژه ها در گلویم صف کشیده اند
با این همه واژه چه کنم؟
تکلیف اینهمه حرف نگفته چه می شود؟
باید حرفهایم را مچاله کنم و بر گرده باد بیاندازم
باید خوب باشم
من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام
فقط کمی
بی حوصله ام
آسمان روی سرم سنگینی میکند
روزهایم کش امده
هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم
باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم
روزها تمام ابرهای اندوه ها در چشمان منند ولی نمی بارند
چون
من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام
تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد
اما شبها..
وای از شبها
هوای آغوشت دیوانه ام میکند
موهایم بد جوری بهانه دستانت را میگیرند
اصلا چطور است کوتاهشان کنم هان؟
تا دیگر پریشانت نشوند
ببینم تو توقع داری دلم برای خوابیدن با عطر شکوفه هایی که از کلامت لا به لای موهایم میریخت تنگ نشده باشد؟؟؟؟!!!بی انصاف
کاش لا اقل میشد فقط شب بخیر شبها را بگویی تا بخوابم
لالایی ها پیشکش
من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام
فقط نمیدانم چرا هی آه میکشم
آه
و
آه
و بازم آه
خسته شدم از این همه اه
شبها تمام آه ها در سینه منند
تمام نمی شوند اما
من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام
فقط کمی دلواپسم
کاش قول گرفته بودم از تو
برای کسی از ته دل نخندی
می ترسم مثل من عاشق خنده هایت شود
حال و روزش شود این...
تو که نمی مانی برایش آنوقت مثل من باید
آرم باشد .....خوب باشد..... قول داده باشد
.............................. .........................
نترس باز شروع نمیکنم اصلا تمام نشده که بخواهم شروع کنم
همین دلم برایت تنگ شده را هم به تو نمی گویم
من خوبم ....من آرامم......
آخر من قول داده ام که آرام باشم
من خوبم
باورت می شود؟
تو نخوان
با خودم زمزمه میکنم
.
.
.
.
.
.
من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام
فقط کمی
تو را کم اورده ام
یادت هست؟ میگفتم در سرودن تو ناتوانم؟ واژه کم میاورم برای گفتن دوستت دارمها؟
حالا تـــمــــــــام واژه ها در گلویم صف کشیده اند
با این همه واژه چه کنم؟
تکلیف اینهمه حرف نگفته چه می شود؟
باید حرفهایم را مچاله کنم و بر گرده باد بیاندازم
باید خوب باشم
من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام
فقط کمی
بی حوصله ام
آسمان روی سرم سنگینی میکند
روزهایم کش امده
هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم
باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم
روزها تمام ابرهای اندوه ها در چشمان منند ولی نمی بارند
چون
من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام
تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد
اما شبها..
وای از شبها
هوای آغوشت دیوانه ام میکند
موهایم بد جوری بهانه دستانت را میگیرند
اصلا چطور است کوتاهشان کنم هان؟
تا دیگر پریشانت نشوند
ببینم تو توقع داری دلم برای خوابیدن با عطر شکوفه هایی که از کلامت لا به لای موهایم میریخت تنگ نشده باشد؟؟؟؟!!!بی انصاف
کاش لا اقل میشد فقط شب بخیر شبها را بگویی تا بخوابم
لالایی ها پیشکش
من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام
فقط نمیدانم چرا هی آه میکشم
آه
و
آه
و بازم آه
خسته شدم از این همه اه
شبها تمام آه ها در سینه منند
تمام نمی شوند اما
من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام
فقط کمی دلواپسم
کاش قول گرفته بودم از تو
برای کسی از ته دل نخندی
می ترسم مثل من عاشق خنده هایت شود
حال و روزش شود این...
تو که نمی مانی برایش آنوقت مثل من باید
آرم باشد .....خوب باشد..... قول داده باشد
..............................
نترس باز شروع نمیکنم اصلا تمام نشده که بخواهم شروع کنم
همین دلم برایت تنگ شده را هم به تو نمی گویم
من خوبم ....من آرامم......
آخر من قول داده ام که آرام باشم
من خوبم
باورت می شود؟
نوبت من که رسید,سهم من یخ زده بود
دستها بالا بود
هر کسی سهم خود را طلبید
نوبت من که رسید,سهم من یخ زده بود
سهم من چیست مگر؟
یک پاسخ, پاسخ یک حسرت
سهم من کوچک بود
قد انگشتانم
عمق ان وسعت داشت
وسعتی تا ته دلتنگی ها
شاید از وسعت ان بود که بی پاسخ ماند....
هر کسی سهم خود را طلبید
نوبت من که رسید,سهم من یخ زده بود
سهم من چیست مگر؟
یک پاسخ, پاسخ یک حسرت
سهم من کوچک بود
قد انگشتانم
عمق ان وسعت داشت
وسعتی تا ته دلتنگی ها
شاید از وسعت ان بود که بی پاسخ ماند....
همه چیز را یاد گرفته ام !
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم
تو نگرانم نشو !!
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !
یاد گرفته ام ….نفس بکشم بدون تو……و به یاد تو !
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن…
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !
تو نگرانم نشو !!
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که بی تو بخندم…..
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم…و بدون شانه هایت….!
یاد گرفته ام …که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ….
و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیز هست …که یاد نگر فته ام …
که چگونه…..!
برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم …
و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم ….
تو نگرانم نشو !!
فراموش کردنت” را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت
اشتراک در:
پستها (Atom)